ازخوانی عملکرد ۴۰ سالۀ جمهوری اسلامی ایران در آموزش و پرورش؛ کاهش پذیرش دانشجومعلم در دانشگاه فرهنگیان، ضربه به نظام آموزشوپرورش بود دکتر حسین خنیفر: متأسفانه بعد از تشکیل دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰ اتفاقی افتاد که ما را به عقب راند. بدون هیچ دلیل و بهانهای وقتی سال ۱۳۹۱ این دانشگاه ۲۱هزار دانشجو داشت، […]
ازخوانی عملکرد ۴۰ سالۀ جمهوری اسلامی ایران در آموزش و پرورش؛
دکتر حسین خنیفر: متأسفانه بعد از تشکیل دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰ اتفاقی افتاد که ما را به عقب راند. بدون هیچ دلیل و بهانهای وقتی سال ۱۳۹۱ این دانشگاه ۲۱هزار دانشجو داشت، یکباره آن را کاهش دادند! سال ۱۳۹۱، ۲۱هزار دانشجو، سال ۱۳۹۲، ۱۶هزار دانشجو، سال ۱۳۹۳، ۹هزار دانشجو، و سال ۱۳۹۴، تعداد ورودیها به ۳هزار دانشجو کاهش مییابد! این درحالی است که جمعیت دانشآموزی رو به افزایش بود.
تعلیم و تربیت بهعنوان مهمترین عامل پیشرفت و تعالی جامعه، بایستی بهطور مستمر موضوع گفتوگو و اندیشۀ متخصصان و صاحبنظران این عرصه قرار بگیرد تا بتوان هر چه بیشتر از ظرفیتهای علمی نظام تعلیم و تربیت برای رفع نیازها و برونرفت از چالشهای این نظام بهره جست.
هر چند در چهار دهه گذشته تلاشهای قابل تقدیری از سوی مسئولان نظام تعلیم و تربیت برای اجرای سیاستهای تحول در آموزش و پرورش و بهبود و اصلاح نظام آموزشی کشور انجام شده است اما مرور کارنامۀ آموزشوپرورش نشان میدهد که این نهاد، بهعنوان تنها نهاد رسمی و عمومی تعلیم و تربیت در ایران، با چالشها و آسیبهای جدی روبهرو است و پاسخگوی تحولات و نیازهای جامعۀ ایران امروز نیست.
بیشک یکی از لوازم بهبود و ارتقاء نظام تعلیم و تربیت در کشور، ارزیابی دقیق سیاستها و عملکردهای این نظام در چهار دهه گذشته، بهمثابۀ گام اول انقلاب است. ارزیابی و آسیبشناسی این امکان را به جود میآورد تا تصویر روشنی از مسائل اصلی نظام تعلیم و تربیت برای گام دوم بهدست آید، امکانات و ظرفیتهای کشور برای حل مسائل مشخص شود و مسائل امر سیاستگذاری، تصمیمگیری و برنامهریزیهای آینده مورد اندیشهورزی قرار گیرد. این فرایند میتواند در پیشبینی و مهار چالشهای پیش رو، بازاندیشی و بازنگری در طراحی سیاستها و بهبود وضعیت امر آموزشوپرورش چارهساز باشد.
برای این منظور، پایگاه خبری رب، در قالب مجموعهگفتوگوهای «بازخوانی عملکرد ۴۰ساله نظام جمهوری اسلامی در آموزشوپرورش» و با هدف شناسایی و ارزیابی مسائل اصلی آموزشوپرورش معطوف به سند تحول و سیاستهای کلی تحول بنیادین آموزش و پرورش سراغ شماری از متخصصان و مدیران ارشد آموزش و پرورش رفته است تا دربارۀ مسائل کلان نظام آموزشی با آنان گفتوگو کند.
نخستین گفتوگو را با دکتر محمود مهرمحمدی، استاد دانشگاه تربیت مدرس و سرپرست سابق دانشگاه فرهنگیان، ترتیب دادیم و از وی دربارۀ وضعیت معلم و تربیت معلم و راهکارهای بهبود نظام تربیت معلم پرسیدیم.
در ادامه بهمنظور واکاوی رویکردهای متفاوت در حوزۀ چالشهای تربیت معلم، با دکتر حسین خنیفر، رئیس دانشگاه فرهنگیان و استاد دانشگاه تهران به گفتوگو نشستیم و این بار مسائل نظام تربیت معلم ایران را از زاویۀ نگاه وی مرور کردیم.
این گفتوگو در پی پاسخ به چهار پرسش اصلی زیر است:
تربیت معلم و آموزشوپرورش هیچگاه اولویت دولتها نبوده است
سؤالات خیلی خوب، خردورزانه و زیرکانهای است. میخواهم کمی پیشتر از تاریخی که شما فرمودید، بگویم. من به ۲۰۸ سال پیش میروم. ۲۰۸ سال پیش شاهزاده عباس میرزا، که میگویند قتل او مشکوک و مثل امیرکبیر عمدی بوده است، اولین گروه را به خارج فرستاد تا بروند معلم شوند و بیایند. ۶۰ سال بعد از ایشان، امیرکبیر عدهای را به خارج میفرستد و بعد دارالفنون را تأسیس میکند؛ یعنی او ۱۶۸ سال پیش، قبل از تأسیس دانشگاه تهران به این موضوع فکر کرد که باید یک مرکز جامع، فاخر، بزرگ، فاضل، شریف و مهمی به نام دارالمعلمین یا دارالفنون ایجاد شود. بعد از مرگ او ۷ دهه گذشت تا اینکه کشور ما ۱۰۰ سال پیش به این فکر افتاد که دارالمعلمین و دارالمعلمات ایجاد کند. ما ۱۰۰ سال پیش، یعنی ۶۰ سال قبل از انقلاب اسلامی، بهصورت تربیت معلم داشتیم؛ از دارالمعلیمن، دارالمعلمات، دانشسرای دختران، دانشسرای پسران، اکابر و پیشاهنگی به دانشسراهای شبانهروزی رسیدیم که انقلاب شد. بعد از انقلاب شهیدان محمدجواد باهنر و محمدعلی رجایی پایۀ ۴۰۰ مرکز تربیت معلم را در کشور ایجاد کردند. آن موقع با ۳۲ میلیون جمعیت، ۴۰۰ مرکز تربیت معلم ایجاد شد و ۱۰۰ هزار دانشجو پذیرفته شد.
در شرایطی که انقلاب فرهنگی شده بود و دانشگاهها تعطیل شده بودند، دستگاههای نوپدید انقلاب هم نیرو نیاز داشت. مراکز تربیت معلم که توسط شهید رجایی و باهنر راهاندازی شد، باعث شد ما آن زمان هم بتوانیم نیاز مدارس را به معلم برطرف کنیم و هم تأمینکنندۀ نیروهای سایر سازمانها باشیم.
تا اینکه به این ۴۰ سال اخیر و به ۸ سال قبل رسیدیم. ۸ سال قبل بحث تبدیل مراکز تربیت معلم به دانشگاه بود؛ از ۴۰۰ مرکز، ۳۰۲ مرکز تعطیل میشود و ۹۸ مرکز باقی میماند. اسم ۶۴ تا را پردیس و ۳۴ تا را مرکز میگذارند، چون برخی از استانها مثل خراسان، مازندران، خوزستان، سیستانوبلوچستان و تهران که خیلی بزرگ هستند با ۲ پردیس نمیچرخد. تهران ۲ پردیس و ۷ مرکز و خوزستان هم ۲ پردیس و ۶ مرکز دارد. این اتفاقاتی است که در این ۴۰ سال افتاد تا به الآن رسیدیم که امروز دانشگاه فرهنگیان است. اما چون بحث، بحث آسیبشناسی است میتوان گفت هیچگاه اولویت دولتها و نظامها، تربیت معلم و آموزشوپرورش نبوده است و این یکی از آسیبهای جدی است.
کشورهای پیشرو زمانی اوج گرفتند که تعلیم و تربیت را سامان دادند
تاریخ کشورهای پیشران و پیشرو بعد از سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ جهانی را ببینید. تمام تاریخ اینها نشان میدهد زمانی بدون نفت، معادن، ذخایر، صادرات و غیره اوج گرفتند که تعلیم و تربیتشان را درست کردند. ما با دارایی بسیار زیادی که در زمان پهلوی دوم به دست آوردیم و بعد از انقلاب هم با آن همت ملی که داشتیم، آموزشوپرورش را «نَسْیًا مَّنسِیًّا» به فراموشی مطلق سپردیم.
نگاه تحقیرآمیز از بالا به پایین واقعیتی است که برای آموزشوپرورش اتفاق افتاده است؛ درحالیکه آموزش و پرورش میتواند زیرساخت کل کشور را بدون نفت تأمین کند. به قول وزیر فعلی، آقای حاجیمیرزایی، «معلم جبران همه نداشتهها است» و این حرف کاملاً درست است، ژاپنیها بعد از جنگ گفتند ما همه چیز را باختیم ولی معلم داریم. در عظمت این کار و مسئله این را بگویم که خیلی از کشورها بدون داشتن منابع و معادن با نظام تعلیم و تربیت مهارتی و قوی، خود را در ردیف بهترین کشورها تعریف و جایابی کردند.
کاهش پذیرش دانشجو در دانشگاه فرهنگیان ضربهای بود بر پیکر نظام تعلیم و تربیت
متأسفانه بعد از تشکیل این دانشگاه و ۸ سال پیش، یعنی سال ۱۳۹۱ اتفاقی افتاد که ما را به عقب راند؛ بدون هیچ دلیل و بهانهای وقتی سال ۱۳۹۱ این دانشگاه ۲۱هزار دانشجو داشت، یکباره آن را کاهش دادند! هنوز برای من دلیل آن روشن نیست که چرا برای این دانشگاه این اتفاق میافتد؟!
سال ۱۳۹۱، ۲۱هزار دانشجو، سال ۱۳۹۲، ۱۶هزار دانشجو، سال ۱۳۹۳، ۹هزار دانشجو، و سال ۱۳۹۴، تعداد ورودیها به ۳هزار دانشجو میرسد و کاهش مییابد! این درحالی است که جمعیت دانشآموزی رو به افزایش بود.
ما در مدیریت جدید پذیرش دانشجویان را افزایش دادیم. حتی بررسی کردیم که سال ۱۳۹۸ در ۳۱ استان و در ۱۶ رشته تعلیم و تربیت چقدر معلم نیاز داریم. سال ۱۳۹۹، ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۵ را هم تخمین زدیم؛ یعنی ما در آینده زندگی میکنیم و میدانیم که تا سال ۱۴۰۵ نظام آموزشی چقدر معلم نیاز دارد.
نکته دوم اینکه، طبق مطالعاتی که رصدگاههای جمعیتی و لنگرگاههای آماری انجام دادهاند، سال ۱۳۹۹ تقریباً ۳۲۰هزار معلم از ۹۳۰هزار معلم بازنشست میشوند و سال ۱۴۰۴، ۳۳۰ هزار نفر دیگر. یعنی دوسوم معلمها که دهه ۶۰ جذب شدند، بازنشست میشوند. از یک طرف هم تعداد دانشآموزان الآن ۵/۱۴ میلیون است، تا سال دیگر ۱۵میلیون و تا سال ۱۴۰۴، ۵/۱۷میلیون نفر میشوند. هر انسانی که ذرهای از سواد مدیریت استراتژیک و آیندهپژوهی را متوجه میشود، میگوید آقایی که اینجا بهعنوان رئیس دانشگاه نشستید، برای این وضعیت چه برنامهای دارید؟
میتوانم دو جواب داشته باشم: در یک جواب میتوانم بگویم من دانشگاه مأموریتی و حاکمیتی هستم، اگر آموزشوپرورش از من بخواهد، معلم تربیت میکنم و اگر نخواهد کاری از دست من برنمیآید. اما من این روش را قبول نداشتم و خودم آمدم وارد کارزار شدم. در طول دو سال گذشته، در هر سال ۴۵ هزار دانشجومعلم پذیرفتیم، امسال هم ۱۸ هزار نفر از طریق ماده ۲۸ معلم جذب میکنیم تا کمبود معلم را جبران کنیم. این کار برخلاف قاعدهای بود که پیش از این اتفاق افتاد و ضربهای که بر پیکر نظام تعلیم و تربیت وارد شد. سؤال اینجاست که چرا ما باید کمبود معلم داشته باشیم؟ وقتی امکانات هست، مراکز و استاد هست، چرا باید آنها را معطل نگه داشت؟!
من معتقد هستم هیچ راهی برای تربیتِ معلم شایسته و فاخر در این کشور غیر از تربیت معلم نیست؛ راهی است که ژاپن، فنلاند و کشورهای دیگر هم همان را انتخاب کردند. امام علی(ع) میفرماید: «الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِکْمَهَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» دانش ممکن است دست کافر یا منافق باشد، بحث استفاده از تجربه کشورهای دیگر هم هست که «اَلتَّجْرﺑَﺔُ فَوْقَ الْعِلْمِ». تجربه کشورهای دیگر است.
ما دنبال تربیت معلم قیمتی هستیم نه معلم به هر قیمتی
الحمدلله مهر۱۳۹۸، ۲۷هزار دانشآموختۀ فرهنگیان وارد آموزشوپرورش شدند. سال بعد هم ۳۷هزار نفر فارغالتحصیل میشوند و معلم میشوند. در این مدت موانع زیادی بر سر راه داشتهایم، البته حمایت نظام خصوصاً مقام معظم رهبری را هم داشتیم. ایشان اردیهشت۱۳۹۷ به این دانشگاه تشریف آوردند که من در حضور ایشان ۲۵ دقیقه صحبت کردم. آنجا تأکید کردیم که ما دنبال تربیت معلم قیمتی هستیم نه معلم به هر قیمتی. معلم به هر قیمتی یعنی سربازمعلم و نهضتی، نمیخواهم کار این دوستان را کمارزش کنم اما معلم قیمتی یعنی معلمی که آموزش میبیند. در دو سال گذشته نزدیک ۳هزار دانشجو زیر رتبه ۱۰۰۰ به دانشگاه فرهنگیان آمدند که آمار خیلی خوبی است و میشود از این ظرفیت برای تربیت معلمان توانمند استفاده کرد.
رتبه ۲ کنکور علوم انسانی، آقای عبدالله رئیسی به تربیت معلم آمد. چنین اتفاقی تاکنون افتاده است؟
یکی میگوید خیلی دلتان را خوش نکنید اینها به خاطر اشتغال میآیند. من میگویم اگر به بهانه اشتغال هم باشد و بهترینها ۳۰ سال در نظام تعلیم و تربیت بیایند، باز ارزش دارد تا اینکه تهماندههای کنکور بیایند. بالأخره نخبه است و مسلماً چون نخبه است بهاندازه نخبگیاش در راه پیشرفت آموزش و پرورش مؤثر واقع خواهد شد.
بالندگی کشور در گرو تربیت معلم است
اگر بخواهیم اقتصاد منهای نفت و خروج اقتصاد از نفتپایگی را در این کشور رقم بزنیم و بالندگی این کشور را در همه چیز، حتی آگاهی سیاسی و آگاهی ایرانی اصیل تراز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حافظ وطن و خون شهدا تحقق ببخشیم، راهش فقط تربیت معلم و تقویت تربیت معلم و نظام آموزشوپرورش است و لاغیر. چه معلمانی که در دانشگاه فرهنگیان یا شهید رجایی تحصیل میکنند و چه معلمانی که از طریق ماده ۲۸ تربیت میشوند. البته استفاده از ماده ۲۸ هم موقتی است و همیشگی نخواهد بود. طبق ماده ۲۸، فارغالتحصیلان دانشگاه و حوزه که مایل به معلمی هستند، تا زمان رفع نیاز جذب آموزش وپرورش میشوند.
کیفیت از معبر کمیت اتفاق میافتد
آیا تمرکز بر کمیت و تأمین معلم ما را از کیفیت تربیت معلم باز نمیدارد؟
نظام تعلیم و تربیت نیاز به یک غربالگری و بازکاوی و شتابدهنده دارد. کمیت و کیفیت دو بال با همدیگر هستند؛ حتی کیفیت از معبر کمیت اتفاق میافتد. ما در کنار کمیت به کیفیت هم پرداختیم. در این مدت سازمانهای مختلف هم خیلی همراهی کردند؛ از خیرین گرفته تا دولت، سازمان امور اداری استخدامی، سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی. منتها ما باید به این فرآیند شتاب بیشتری بدهیم و به یک سرعتی برسیم تا کمبودها خودشان را نشان ندهند. پیشبینی ما این است که سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ کف نیاز آموزشوپرورش رفع خواهد شد. حالا اگر بعد از آن خواستیم کلاسهای ۳۸ نفره را ۳۵ نفر کنیم یا ۳۰نفره را ۲۸نفره، باید بیشتر تلاش کنیم. این کارها در آموزشوپرورش هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری است.
مشی سیاستگذاری مدیران قبلی را قبول ندارم
در جمعبندی بحث آسیبشناسی، بفرمایید از نگاه شما مهمترین مسئلهای که گریبانگیر نظام تربیت معلم است، چیست؟
غفلتها از نیازها در تربیت و تأمین و تجهیز معلم و همچنین تضمین وجود معلم و آیندهنگری برای آموزشوپرورش.
و این غفلت خودش را در کمبود معلم نشان داده است؟
بله، غفلتی که از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶ اتفاق افتاد، وضعیت موجود را رقم زده است. نمیخواهم کسی را متهم کنم زیرا اولاً اعتقاد دارم تمام مدیران پیش از من زحمت کشیدند. دوماً هیچ مدیری دوست ندارد از خود کارنامه بد به جای بگذارد. سوماً یک امانتی بوده که از دست دیگران به دست من داده شده است و نمیگویم خراب است. اما من مشی و سیاست آنها را قبول ندارم، چراکه الان آسیب آن را میبینم.
کسی که آمده اینجا نشسته، باید فکر کند. قبول کنیم در جهان سوم همه چیز بر اساس سیستم Input Process،Output وOutcome Feedback نیست. اینجا باید خودتان را به سیستم تحمیل کنید و سیستم را از خطرات آگاه کنید و با حداقلها، حداکثرها را به دست بیاورید و برای این منظور راهی وجود ندارد جز اینکه به مطالعات آیندهپژوهی روی بیاوریم.
طرح ۱۰۰۳۱ تربیت معلم را به استاندارهای جهانی نزدیک میکند
بنده به راحتی ۱۰ سال دیگر را میبینم. الآن طرحی داریم به نام طرح ۱۰۰۳۱ (صد سیویک). در طرح ۱۰۰۳۱ به جای این همه تعدد و تکثر و ۹۸ پردیس و مرکز، ۳۱ دانشگاه فاخر برای ۳۱ استان با دو یال دختران و پسران در ۱۰۰ هکتار زمین ایجاد میشود. در این طرح فروشگاه، مسجد و مدارس جوار را هم پیشبینی کردیم؛ مثل کاری که ژاپن انجام داد. ژاپنیها برای هر دانشگاه تربیت معلم یک مدرسه جوار دارند.
همه اینها میتواند به ما کمک کند که نظام تعلیم و تربیت را روی ریل بیاوریم. به نظرم بهترین کار همین است که روی همه اینها اندیشه کنیم. تحول بنیادین از همینجا شروع میشود.
الان ژاپن در ۲۴ استان خود این طرح را انجام داده است. کانادا همینطور، آلمان در ۱۹ ایالت، استرالیا در ۵ ایالات و روسیه در ۱۷ ایالتش دانشگاه تربیت معلم دارد؛ یعنی برای هر ایالت یک دانشگاه فاخر تربیت معلم تأسیس کردهاند.
اگر بتوانیم طرح ۱۰۰۳۱ را در یک استان شروع کنم، بقیه استانها هم پای کار میآیند. گاهی برخیها میگویند شما ۹۸ پردیس و مرکز دارید، چرا میخواهید اضافه کنید؟ از ظرفیت دانشگاه آزاد و پیام نور استفاده کنید. در پاسخ باید بگویم اولاً آنها برای هدف من ساخته نشدند. دوماً بهراحتی دانشگاه را به من واگذار نمیکنند و باید خریداری کرد. از طرفی ۸۰درصد مراکز ما فرسوده هستند. در همه کشورها حتی در اوج جنگ نظام تعلیم و تربیت اولویت است. بعد از امنیت، آموزش دارای اولویت است، اول امنیت بعد آموزش.
آیا تربیت معلم امکان پشتیبانی محتوایی این طرح را دارد؟
بله کاملاً، چون خرجی ندارد. البته ممکن است این طرح در زمان مدیریت ما به فعلیت نرسد اما میتوانیم پایه آن را بگذاریم. زمانی که رگ امیرکبیر را زدند، چند ماه بعد دارالفنون تأسیس شد ولی به اسم او ماند. من میگویم او یک دارالفنون ایجاد کرد، ای دولت و ای سازمان آموزشوپرورش محترم شما بیایید امیرکبیر قصه باشید.
تمام حرفم این است که به تربیت معلم توجه نشده است، غفلتهای سهمگین و سنگینی در مورد آن انجام شده است. الآن هم که طرح، برنامه و مدل داریم فریاد میزنیم «أین ناصر؟»؛ یک کسی بیاید ما را درک کند، یا کسانی کاری به کار ما نداشته باشد و مانعتراشی نکند تا ما بتوانیم این کار را انجام دهیم. با وجود اینکه این کار هنوز در مرحله طرح است اما قول دادهایم تا ۲ یا ۳ سال دیگر نیاز تربیت معلم را تأمین کنیم.
معلم را نمیتوانید وارد کنید، باید تربیت کنید
اول انقلاب دانشگاه تعطیل شد. پزشک نداشتیم، رفتیم از بنگلادش و هند پزشک آوردیم. مهندس نداشتیم، رفتیم از چین آوردیم. اما معلم را نمیتوانید وارد کنید، باید تربیت کنید. معلم را نمیتوانید از دانشگاههای دیگر بهطور مستقیم به آموزشوپرورش تزریق کنید؛ او ادبیات فارسی خوانده است نه آموزش آن را. زبان انگلیسی خوانده نه آموزش زبان انگلیسی. او کارورزی نرفته است، آماده نشده است، خمیرمایه او برای معلمی نیست. او به معلمی بهعنوان شغل نگاه میکند. وقتی با معلمی مواجهه شغلمحور داشته باشیم، دیگر تربیت در اولویت قرار نمیگیرد. این است که ضمن احترام به دانشآموختگان دانشگاهی به این رویکرد نقد دارم. البته الآن چند دوره است که از دانشآموختگان دانشهای دیگر هم ورودی داریم ولی این کار مطابق با اساسنامه است که بخشی از نیازهای خاص آموزشوپرورش در رشتههایی که امکان توسعه آن از طریق دانشگاه فرهنگیان وجود ندارد از طریق دانشگاههای دیگر تأمین شود؛ یعنی حتی اگر امکان دارد که در دانشگاه فرهنگیان معلم تربیت کنیم، نباید سراغ دانشگاههای دیگر برویم. اما در صورت ضرورت استفاده از دانشآموختگان سایر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور و حوزهها علمیه مشروط به گذراندن دوره یکساله مهارت آموزشی در دانشگاه منعی ندارد و با مانعی روبهرو نیست.
دوره قبل را ببینید؛ کاری که انجام دادند خطا بود، چهار هفته آموزش دادند و بهعنوان معلم سر کلاس درس فرستادند، این خیانت است. اما در دوره اخیر حتی اگر آموزشوپرورش نیاز مبرم داشته باشد قبل از آموزش یکساله و گذراندن دورههای پداگوژی اجازه نمیدهیم وارد کلاس درس شوند. اینجاست که خودمان را به کیفیت نزدیک میکنیم.
هم سند تحول بنیادین آموزشوپرورش و هم اساسنامه دانشگاه فرهنگیان، تربیت معلمان شایسته برای تربیت نسلهای آینده را به دانشگاه فرهنگیان سپرده است. جایجای این سند و فصول مهم آن، تربیت معلم و متربی است. صیانت از وحدت ملی را در گرو تربیت معلم میداند. تقویت گرایش به ارزشها، مسئولیتپذیری، روحیه کارآفرینی، ارج نهادن به دستاوردهای علمی کشور و حتی مدرسه را بهعنوان کانون تعلیم و تربیت، اولویت قرار داده است.
شما تا اینجا یک آسیبشناسی از نظام تربیت معلم ارائه کردید. یک آسیبشناسی هم از وضعیت معلمان داشته باشیم. میخواهم بدانم از نگاه شما، معلمان ما به عنوان اصلیترین خروجی نظام تربیت با چه چالشهایی مواجه هستند؟ و ناظر به این چالشها چه اصلاحاتی باید در سیاستگذاری تربیت معلم صورت بگیرد؟
یک مطلب مربوط به جیب معلم است و یک مطلب مربوط به ذهن معلم. اگر جیب معلم تأمین نباشد، ذهن او مدام درگیر شغل دوم دیگری است که بتواند زندگی خود را تأمین کند.
در اغلب کشورهای دنیا معلم شغل دوم ندارد، چون تأمینش میکنند. یک زندگی شرافتمندانه دارد و برای همین تمام فکر او در کلاس درس است. ما نتوانستیم این شرایط را در کشور خود برای معلمان فراهم کنیم.
مسئله دوم، آموزشهای ضمن خدمت یا تکمیلی بعد از فراغت از تحصیل است. این آموزشها ضعیف است و باید به دانشگاه فرهنگیان واگذار شود، چراکه این دانشگاه به دلیل ظرفیتهای علمی که دارد میتواند آموزشهای ضمن خدمت را غنیتر و عمیقتر پیش ببرد.
مطلب سوم این است که باید از بستههای آموزشی و آموزشهای کپسولی و مدرن و مجازی استفاده کنیم؛ یعنی بتوانیم بستهای بهعنوان خودیار و خودآموز برای معلمان طراحی و آماده کنیم تا خودشان را متناسب با یافتههای علمی جدید بهروز کنند.
چهارم، صدور کارت صلاحیت حرفهای برای معلمان که همان نیمرخ داشتههای معلمها است. در بعضی از کشورها معلمان از ابتدا بهعنوان نیروی رسمی آموزشوپرورش منصوب نمیشوند بلکه باید ۵ سال بگذرانند و آزمون بدهند و دوباره گواهی صلاحیت حرفهای بگیرند. بنده سال ۱۳۸۲ وقتی مدیرکل وزارت آموزشوپرورش در دفتر استانداردسازی شدم، موضوع کارت صلاحیت حرفهای را مطرح کردم که معلمهای ابتدایی، راهنمایی و متوسطه پس از برگزاری آزمون کارت صلاحیت حرفهای بگیرند. برخیها کارت زرد، سبز، سفید و آبی میگیرند و اینها رتبهبندی میشوند و این آزمون هر پنج سال یک بار برگزار شود.
یعنی در برنامه شما هست؟
ما دوست داریم ولی وظیفه ما نیست. طرح و آمادگیاش را داریم ولی به شرطی که اول طرح ۱۰۰۳۱ را اجرا کنیم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.