چالشی مقابل کلاس، تدریس و تکلیف مدرسه با دیوارهایی بلند محصور شده است. از درِ مدرسه که معمولا نگهبانی جلوی آن ایستاده است، وارد می شویم. یک حیاط آسفالت شده و ساختمانی قوطی مانند و رسمی در میان حیاط قرار دارد و این، مدرسه است. خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: اردوان مجیدی پژوهشگر و […]
مدرسه با دیوارهایی بلند محصور شده است. از درِ مدرسه که معمولا نگهبانی جلوی آن ایستاده است، وارد می شویم. یک حیاط آسفالت شده و ساختمانی قوطی مانند و رسمی در میان حیاط قرار دارد و این، مدرسه است.
خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: اردوان مجیدی پژوهشگر و فعال تعلیم و تربیت در یادداشتی نوشت:
در سلسله یادداشتهایی، به ریشهیابی و کالبد شکافی مشکلات ماهوی نظام تعلیم و تربیت پرداخته بودیم، تا انشاءالله به تدریج به طیف راهحلهای ممکن نیز بپردازیم. این هفتمین بخش از این یادداشتهاست.
در یادداشت اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم به ۶ بعد از مسائل گلوگاهی نظام تعلیم و تربیت اشاره شد. همچنین در نگاهی کمی عمیقتر به ماهیت تربیت در این نظام، دیدیم که بافت نظام صنعتی موجود، به صورت خودکار بسیاری از توانمندیهای فطری کودکان را نظیر روحیه جستجوگری، شوق و انگیزه را محدود کرده یا از بین میبرد، و به نیازهای واقعی امروز و آینده آنها پاسخ در خور نمیدهد.
در یادداشت ششم، از پیشفرضهایی صحبت کردیم، که نظام تعلیم و تربیت به غلط آنها را لایتغیر فرض کرده، بر آنها پافشاری میکند و حاضر به تغییر آنها نیست؛ در حالی که تحول واقعی نظام تعلیم و تربیت، با تغییر این پیشفرضها محقق میشود. به عنوان مثال از پیش فرض مفهوم کتاب درسی سخن گفتیم. اینکه برای آموزش رسمی و همگانی، باید موضوعات مورد آموزش را در قالب کتاب درسی تدوین کرده، و تعلیم، بیچون و چرا و بی کم و کاست، دقیقا بر اساس آن انجام شود، و همه آموزش را هم در همان محدوده تعریف کرده و مورد سنجش قرار میدهیم.
و دیدیم که این پیش فرض در قالب یک تفکر همگرا، منجر به از بین رفتن خلاقیت مربیان و ابتکار عمل و تطابق با شرایط محیط، و نیز در مورد شاگردان باعث حفظ محور شدن، عادت کردن به محتوای از پیش آماده برای یادگیری و فعالیت، انفعال و بی ارادگی در برخورد با مسائل واقعی، بی انگیزه شدن و نظایر آن می شود.
در مقابل، گزینههای مختلفی برای آموزش اکتشافی، فعال و خودانگیخته وجود دارد که به نمونههایی از آن اشاره شد. این نشان میدهد که تغییر نوع نگاه به کتابهای درسی و جایگاه آن ضرورت دارد. زمانی میتوانیم به تحول فکر کنیم که باور کنیم کتاب درسی یکی از تنگناها و عوامل مشکلزای بنیادی در شکل کنونی معیوب نظام تعلیم و تربیت است.
در ادامه به بررسی نمونه دیگری از این پیشفرضها میپردازیم.
درس خواندن در تنگنای یک نظم ماشینی
مدرسه را چگونه تصویر و تصور میکنیم؟
مدرسه با دیوارهایی بلند محصور شده است. از درِ مدرسه که معمولا نگهبانی جلوی آن ایستاده است، وارد میشویم. یک حیاط آسفالت شده که بچه ها در آن در جنب و جوش هستند؛ و ساختمانی قوطی مانند و رسمی در میان حیاط. زنگ میخورد، بچهها صف میکشند، مدیران مدرسه برای آنها سخنرانی میکنند، صف به صف به سر کلاس میروند.
کلاسها احیانا در طبقات مختلف مدرسه قرار گرفته و درِ آنها به یک راهرو باز میشود. هر کس سرجای خود رو به تخته و معلم مینشیند؛ معمولا درِ کلاس در کنار تخته و مقابل همه قرار دارد. معلم میآید؛ پشت میز خود که رو به بچهها و معمولاً در گوشه مقابل در است، مینشیند؛ حضور و غیاب می کند؛ مشقهای بچهها را تک به تک میبیند.
همه بچهها کتابهای درسی را جلویشان باز میکنند. معلم از روی کتاب درسی درس میدهد؛ از بچهها سؤال میکند؛ بعضا بچهها را تک به تک پای تخته می آورد؛ بچهها از روی کتابهای درسی می خوانند؛ بچهها تکالیف داده شده را انجام میدهند؛ به تعامل و گفتوگوهای بچهها با هم روی خوش نشان داده نمی شود؛ مشق شب به بچهها داده میشود؛ زنگ میخورد، بچهها از کلاس بیرون میریزند.
زنگ تفریح است؛ بچهها باید کلاس را ترک کنند. بچهها چند دقیقه در حیاط در حالی که صدها کودک در آن ازدحام کردهاند، میایستند و به زحمت قدم میزنند؛ و از بوفه ای که فقط دریچه ای از آن برای آنها باز است، در یک تلاش برای دستیابی به این دریچه در بین ازدحام بچه ها، با نهایت ذلت، خریدهای بعضا ناسالمی انجام می دهند؛ با هر گونه تزاحم و بازیگوشی بچه ها توسط ناظم مدرسه که در حیاط به عنوان مراقب ایستاده است، برخورد میشود.
زنگ می خورد؛ بچه ها با اکراه به سر کلاس می روند؛ و ادامه ماجرا تا عصر! و زنگ پایان میخورد و بچه ها و بعضا معلمان نیز انگار از زندان آزاد شده باشند، از کلاس و مدرسه بیرون میریزند. بچه ها در منزل و معمولا با درگیر شدن والدین، مشق شب را انجام میدهند. تصور لحنهای خشن برخورد با بچهها توسط کادر مدرسه، چیده شدن بر حسب نام در ترتیب الفبا، لباس فرم یک رنگ و روپوش گونه و نظایر آن را برای کاملتر شدن این تصویر اضافه کنید.
این تصویری است که ما از مدرسه داریم. تقریبا تصور مدرسه خارج از این فضا برای اغلب ما دشوار است. اما آیا این تنها تصویر ممکن از مدرسه و کلاس است؟ و آیا تعلیم و تربیت تحول یافته آینده، در چارچوب همین تصویر رخ میدهد؟
اطاعت کورکورانه در پشت پرده
بگذارید کمی عمیق تر به همین تصویر متعارف از کلاس و درس خواندن نگاه کنیم. ماهیت و پشت پرده این نظم ماشینی چیست؟ پیامهای پنهان این نظام کلاسی و مدرسهای به شاگردان و معلمان چیست؟
نزدیکترین تصویر به این نوع برخورد در جامعه متعارف ما کجاست؟ در کدامیک از فضاهای موجود در جامعه، بافت مشابهی از این دسیپلین را پیدا میکنیم؟ پاسخ البته تاسف بار است: سربازخانهها، و زندان! ساختمان قوطی کبریتی، راهروهای بلند، اتاقهای ختم شده به راهروها، صف کشیدن، حضور و غیاب و … بقیه را هم خودتان مقایسه کنید. این مشابهت بی تناسب نیست. بسیاری از مؤلفههای ماهوی بین این سازمانها، با مدرسه تصویر شده یکسان است.
همان فرهنگ نظم دستوری، اطاعت محض، برنامهریزی بسته و زمانهای قالب بندی شده دقیق، بی اعتمادی، فرماندهی و فرمانبری، یکسان سازی و از بین بردن هویت فردی، اجرای طوطیوار دستورالعملهای داده شده، همگام شدن شروع و توقف فعالیتها با نظارت مرکزی توسط نواختن زمانمند یک زنگ، حاکمیت تنبیه، و قرار داشتن تشویق در جایگاه حداقلی و عمدتا در تشویقهای بیرونی و کاذب، واهمه پنهان و ابراز نشده فرماندهان از نافرمانی فرمانبران (بیشترین دلهرهای که به خصوص معلمان تازه کار آن را به وضوح درک و بیان میکنند، و معلمان کهنه کار هم مراقب آن هستند و این خبرگی را دارند که چگونه آن را در نطفه خفه کنند)، و نظایر آن هم در مدرسه و هم در دو سازمان مذکور وجود دارد.
به همان دلیل و با همان فلسفه که در زندان، برای اینکه زندانیان را سرجایشان بنشانند و ادب کنند، و در سربازخانهها با تراشیدن سر و تحقیر و تحدید و تهدید، سربازان را مطیع فرماندهان گردانند، در مدارس کودکان را به اطاعت وادار میکنند و تمام این انتظام حاکم بر مدرسه، برای محقق کردن این اطاعت و فرمانپذیری است.
اصابت ترکش تیر اطاعت به ابعاد مختلف شخصیت
در این شک نداریم که یکی از چیزهابی که بچهها در دوره نوجوانی باید یاد بگیرند، اطاعت است؛ و بسیاری از چیزهای دیگر نیز هست که باید با اطاعت یاد بگیرند. اما اینکه این اطاعت چگونه فراگرفته شود؟ و همراه آن چه تبعاتی بر شخصیت او مترتب میشود؟ دو سوالی است که باید در مورد آنها تفکر کنیم.
کمی که دقت کنیم متوجه میشویم که به همراه این گونه تعلیم ماشینی اطاعت در مدل متعارف مدرسهای، هویت کودک از بین می رود؛ اعتماد او به مربیان و خانواده کاهش پیدا میکند؛ احساس اعتماد به او در او تضعیف شده و میپندارد که فردی قابل اعتماد نیست؛ به فردی خجالتی و کم رو تبدیل می شود.
تحقیرها نفس او را پیش خودش و دیگران ذلیل کرده و عزت نفس او از بین میرود؛ پرده حیای او در انجام کار خطا پیش دیگران دریده شده؛ مجبور می شود تا صداقت را کنار گذاشته و دورویی و دروغ پیشه کند؛ انگیزههای درونی در او از بین رفته و اصلاح عمل او به انگیزه های بیرونی و پاداش و تنبیه و معیارهای کاذبی نظیر مدرک وابسته می شود؛ به همین دلیل احساس مسؤولیت او نسبت به جامعه از بین رفته و تنها در صورتی که مجبور باشد، نسبت به حقوق دیگران اهمیت قائل می شود.
مسؤولیت پذیری او نیز کاهش یافته و تنها در صورتی که انتفاعی بیرونی در آن مشاهده کند، تن به مسؤولیت خواهد داد؛ شادابی و شوق از او رخت بر بسته و افسرده و تکیده می شود؛ آرامش از بین رفته و اضطراب جایگزین آن می شود؛ روحیه فعال او به روحیهای منفعل تبدیل میشود؛ قدرت تصمیم گیری را از دست داده؛ و منتظر تمهیدات بالادستی می شود؛ و … اینها فقط نمونههایی از پیامدهای این تصویر مدارس متعارف است.
ما با بچهها در مدرسه چه میکنیم؟ آیا نمیتوان به شیوه دیگری که این خصوصیات نیز در آن محافظت شود، اطاعت را به او بیاموزیم؟ آیا احادیثی که در آن لزوم مطیع بودن کودکان در ۷ سال دوم مورد تأکید است، اینگونه اطاعت را با از بین بردن دهها خصوصیت مطلوب دیگر توصیه میکند؟ آیا چنین برداشتی از دین اخلاقی اسلام داریم؟ یا توصیه کردن به چنین محیطی در مدرسه به استناد به آن حدیث شریفه، مصداق لم یخروا علیها صما و عمیانا است؟ هر چند که برخی از علماء اصولا در صحت و شمول بودن حدیث مذکور تردید می کنند، که از محدوده این مقال خارج است.
حفاظت از پیش فرض تصویر مدرسه متعارف با پاک کردن صورت سوالهای پیش رو
جای همکاری و کار گروهی در این تصویر پیش فرض مدرسه کجاست؟ جای انجام پروژههای کاربردی و مبتنی بر نیاز و مسأله محور کجاست؟ جای پوشش نیازهای زندگی واقعی بچه ها در مدرسه کجاست؟ جای درگیر شدن بچهها با جامعه و ایفای نقشهای اجتماعی کجاست؟ …
در مدرسه به بچهها درس میدهیم. بچهها در مدرسه درس می خوانند. معلم در کلاس تدریس میکند. آیا درس دادنی و خواندنی است؟ آیا معلم به بچهها چیز یاد می دهد؟ یا بچهها یاد میگیرند؟ … اینها سوالاتی است که تصویر پیش فرض از مدرسه متعارف، جایی برای پاسخ دادن به آنها را نمیگذارد؛ این تصویر کلیشه ای، اجازه هر گونه اقدامی در پاسخ دادن به این سوالات را سلب می کند.
جالب است که قبلا کارخانهها در دوران فوردیسم، با همین سبک اداره میشد؛ اما الان نه تنها از این سبک خارج شدهاند و محیط انسانیتری ایجاد کردهاند، بلکه چند دوره مختلف از سبکهای مدیریتی پس از آن را نیز پشت سر گذاشتهاند، و در سبکهای جدید، کیفت تولید در آن وابسته به هویت یابی نیروی انسانی و خودانگیختگی آنهاست. حتی زندانها هم در برخی موارد این ساختار را شکستهاند، و بعضی از زندانها، محیط متفاوتی که رشد و اصلاح خودانگیخته زندانیان را تمهید کند، ایجاد کردهاند. و توصیه من به قوای نظامی هم در آموزش نیروی انسانی، استفاده از رویکردهایی است که ضمن تعلیم اطاعات پذیری، ابعاد شخصیتی سربازان را ارتقاء دهد.
مدرسه ای متفاوت در مقابل مدرسه متعارف؛ مثالی نقض در مقابل پیش فرضی غلط
آیا این تنها گونه ممکن الگوی فعالیتهای مدرسهای است؟ برای آنکه نشان دهیم این باور از مدرسه به عنوان یک پیش فرض لایتغیر مخدوش است، و میتوان مدرسه را به گونههای دیگری نیز ترسیم کرد، یک نمونه از محیط مدرسهای دیگری را تصویر میکنیم.
تصور کنید به مدرسه دیگری میروید. دیوارهای مدرسه کوتاه است، درهای مدرسه معمولا باز است، فضای مدرسه فضای سرسبزی است، در حدی که تصور می کنید به یک پارک وارد میشوید. مدرسه قبلا سالن یک کارخانه رنگ سازی متروکه در حومه شهری کوچک بوده است، که به همت اهالی برای مدرسه وقف و بازسازی شده است.
بچه ها از خانوادههایی با طیفهای مختلفی از توانمندی مالی و فرهنگی در مدرسه حضور دارند. بچه ها تقریبا در تمام ساعات در همه جای مدرسه در فعالیت هستند. ساختمانهای مختلفی با اشکال مختلف در محوطه مدرسه وجود دارد. وارد ساختمان اصلی می شوید. سالن بزرگی است که مانند یک نمایشگاه، در گوشه گوشه آن فعالیتهای مختلف و متنوعی در جریان است. همه جا موکت شده، و باید کفشهای خود را دم درِ سالن در بیاورید و در جاکفشی منظمی که کنار در قرار دارد، بگذارید.
در گوشه گوشه سالن، شاگردان و معلمان گروه گروه مشغول به کار یا مطالعهاند، تعداد زیادی ایستادهاند، برخی جلوی میزهای بلندی ایستادهاند و کارشان را روی آن میزها انجام میدهند، و برخی هم پشت میز، یا روی نیمکتها و صندلیها، و روی زمین نشستهاند. هر کس با آرامش به کار خودش مشغول است. در عین این آرامش همه به صورت جدی مشغول به کارند؛ چون مسؤولیتهای داده شده و کارهای واگذار شده به آنها به صورت جدی مورد حساب کشی واقع میشود، و هر کس باید کارهای واگذار شده به خود را سر موقع تحویل دهد. ضمن اینکه کارهای واگذار شده به هر نفر آنقدر زیاد است که فرصت زیادی برای بازیگوشی از نوع وقت تلف کنی وجود ندارد.
اکتشاف در آزمایشگاهی ارزان قیمت و کم خطر
در یک گوشه، آزمایشگاهی باز را در کنار سالن می بینید که با دیوار شیشهای از سالن جدا میشود. تعدادی از شاگردان در آن با وسایل ساده و ارزان قیمت و بعضا دورانداختنی نظیر بطری و نخ و بادکنک و شلنگ مشغول به کار و آزمایش هستند. برخلاف آزمایشگاههای متداول که به بچهها میگویند: «به هیچ چیز دست نزنید»، و فقط یک آزمایش مشخص توسط معلم آزمایشگاه انجام میشود، بچه ها در این آزمایشگاه آزادانه وسایل مورد نیاز خود را برداشته و آزمایشهای متنوعی را انجام میدهند. بچه ها به صورت فردی یا در گروههای دو تا چهار نفره، آزمایشهای مختلفی را انجام میدهند و هر کسی به کاری مشغول است.
بچهها گزارش آزمایشهای خود را روی تخته شاسی که در دست دارند ثبت میکنند، تا به مربی خودشان ارائه کرده و پس از تأیید، در کلاسور خودشان ثبت و نگهداری کنند. آزمایشها یا در دروس روزمره بچه ها تعریف شده، و بچهها به عنوان تمرین درسی باید آن را انجام دهند؛ یا به انتخاب خود بچه ها و با توجه به مسائلی که برای آنها ایجاد شده است، انجام میشود، که جزو گزارشهای آزمایشهای آزاد بچهها ثبت میشود.
هر کدام از شاگردان باید علاوه بر آزمایشهای ضروری، حداقل تعداد مشخصی آزمایشهای آزاد هم انجام داده و گزارش آن را به مربیشان ارائه کنند. ضمنا برخی از بچهها آزمایشها را با توجه به پروژههای کاری خودشان در کلاس، انجام میدهند. چند صد دستورالعمل آزمایشهای مختلف با همین وسائل ساده موجود در آزمایشگاه، بر روی دیوارها نصب شده و در کتابچههایی روی میزهای آزمایشگاه قرار دارد.
یک معلم آزمایشگاه، تمام وقت به بچههایی که برای آزمایش مراجعه می کنند، برای انجام آزمایشهای خودشان کمک و راهنمایی میکند. همزمان بچههایی از کلاسهای مختلف در آزمایشگاه حضور دارند. بچههای کلاسهای مختلف در زمان انجام کارتمرینهای خود، بر حسب تعریف مربی، نیاز و علاقه به آزمایشگاه مراجعه و کارهای خودشان را انجام میدهند و میروند.
هر کسی کار خودش
در یک گوشه دیگر سالن غرفهای بزرگ است، که گروهی از بچهها با مربی خود به صورت حلقه روی زمین نشسته و مشغول خواندن قرآن و گفتوگو در مورد آیات هستند. مصحف قرآن، یکی از مهمترین کتابهای درسی شاگردان است، که روزانه مراجعات مکرری در تمام کلاسهای درسی بر حسب موارد ایجاد شده به آن دارند.
در یک گوشه دیگر سالن غرفه حجره مانند یک کلاس قرار دارد که با یک درگاه کوچک و بدون در، از سالن جدا شده است. شاگردان پشت میزهای خود یا وسط زمین کلاس نشسته و مشغول کارهای خودشان هستند. کمی که دقت میکنید، یکی مشغول انجام تمرینهای کتاب درسی خود است، یکی کنار دیوار نشسته و تکیه داده و مشغول مطالعه یک کتاب علمی و یادداشتبرداری است، چند نفر از بچهها میزهایشان را به هم چسبانده و به صورت یک گروه مشغول انجام تمرینهای درس خود و بحث در مورد بسته آموزشی که مربی به آنها داده هستند، و خلاصه هر کسی به کاری مشغول است.
چند تا از بچه های کلاس هم الان در کلاس حضور ندارند و با هماهنگی مربی در آزمایشگاه یا در غرفه ها و یا در بخشهای دیگر مدرسه مشغول به کارند. مربی با یک گروه نشسته و به آنها در انجام تمرینهای درس کمک میکند. بعد از مدتی به سراغ گروه دیگر میرود. در این بین بچههایی که سؤالی دارند به سراغ مربی رفته و از او کمک میگیرند. یکی از بچهها حین انجام کارتمرینهای خود، سینی نان و کره و مربا را کنارش گذاشته و لقمهای می خورد و در دفترش چیزی می نویسد. یکی دیگر از بچه ها هم که کمی خسته شده، با هماهنگی با مربی، به بوفه بدون فروشنده مدرسه در سالن رفته، سیبی را برداشته، در دفتر خرید ثبت کرده، به کلاس بر میگردد و حین انجام تمرینهای خود، سیب را گاز می زند.
از این کلاس بیرون میروید و به کلاس دیگری که به همین صورت در گوشه دیگری از سالن قرار دارد، وارد میشوید. بچهها و مربی همه به صورت یک حلقه روی زمین نشسته، و در مورد موضوعی بحث و گفتوگو میکند. پس از نیم ساعت گفتوگوی آنها تمام شده و پخش و پلا شده و آنها هم نظیر کلاس قبلی در گروههای مختلف مشغول انجام کارهای خودشان میشوند.
در کلاس دیگر یک فیلم مستند با پروژکتور پخش میشود و بچه ها در گوشه گوشه کلاس نشسته و فیلم را نگاه می کنند و در دفترشان چیزهایی یادداشت میکنند. گهگاه یکی از شاگردان که این مستند را او در بخش پروژه درسی خودش انتخاب کرده، فیلم را نگه میدارد و در مورد آن صحنه فیلم توضیح می دهد و معلم نیز به او در این بحث کمک میکند. بقیه بچهها هم در هنگام پخش فیلم نکاتی را مطرح میکنند. از کلاس خارج می شوید.
همراهی در چشیدن لذت هنر
در گوشه ای از سالن، در فضایی نظیر یک غرفه که با چند دیواره کوتاه و بدون در از محوطه سالن جدا شده، یک استاد خطاط پشت میز بزرگی نشسته و با لذت مشغول نوشتن خط بر یک لوح کاغذی است. چند شاگرد هم پشت سر آن استاد خطاط ایستاده و طریقه نوشتن و لذت بردن او را نگاه می کنند. چند شاگرد دیگر هم دور میز نشسته و مشغول نوشتن و تمرین هستند.
هر از چند گاهی استاد نکاتی را به بچههایی که ایستادهاند توضیح میدهد. گهگاه هم بچههایی که مشغول نوشتن هستند، نوشته خودشان را به استاد نشان داده و استاد در مورد آن نکاتی میگوید. یکی از بچه ها به ساعت نگاه میکند و می گوید: «جلسه مان شروع شد»، و با عجله وسایلش را جمع کرده، خداحافظی کرده و به کلاسش میدود. بقیه هنوز مشغول به کارند. این استاد چند ساعت به همین نحو همینجا مشغول به کار است؛ و بچه های مختلفی میآیند و مدتی در غرفه او درگیر میشوند و میروند.
چند غرفه دیگر هم در گوشههای دیگر سالن و راهروها هست که به همین صورت، اساتیدی با مهارتهای مختلف نظیر نقاشی، الکترونیک، نجاری، قالی بافی، فن بیان و سخنوری، قصه خوانی و قصهگویی، روزنامه نگاری، عکاسی، نمایش عروسکی و نظایر آن مشغول به کارند و بچهها هم در این غرفه ها پراکنده و در حال فعالیتند. چندین نفر هم میان غرفه باز کتابخانه که کنار سالن قرار دارد، ایستاده و نشسته و خوابیده مشغول مطالعهاند.
میدانی پر تلاش برای کارهای متنوع
در محوطه ورودی سالن یک تراریوم شیشهای پرورش حیوانات قرار دارد که چند نفر از بچهها با یک مربی در آن مشغول نگهداری از چند خرگوش و خوکچه هندی و جوندگان دیگر هستند. از سالن بیرون میروید، در فضای سبز مدرسه، عده زیادی از بچهها مشغول باغبانی و کشت و کار در باغچهها هستند. عده ای هم در حوض پرورش ماهی، مشغول نگهداری و تمیزکردن و غذا دادن به ماهیها هستند.
چند نفر از بچهها در یک فضای مخصوص نمایش که در گوشه حیاط قرار دارد، مشغول تمرین نمایشی هستند که قرار است هفته بعد در مراسم مدرسه اجرا کنند. در یک گوشه هم بچهها و مربی یکی از کلاسها زیراندازی انداختهاند و مشغول انجام تمرینهای درسی خودشان در فضای آزادند. در یک گوشه دیگر هم یک مربی با بچههای کلاس خودشان، به صورت یک حلقه روی نیمکتهای یک آلاچیق نشسته و مشغول بحث در مورد یک موضوع درسیاند. این آلاچیق را چند ماه قبل دو تا از کلاسها با نی و چوبهای دورریز یک کارخانه نجاری درست کردهاند.
در آنطرف باغ، چند نفر از بچهها مشغول ساخت یک ساعت و تقویم آفتابی هستند؛ این پروژه آنها چند ماه است که آنها را درگیر کرده، و هر روز باید در ساعت مشخصی، برای ثبت زاویه خورشید در روز مذکور و علامت گذاری، در اینجا حاضر باشند.
تعدادی از بچهها در زمینهای ورزشی یا محوطه مدرسه مشغول بازی و ورزش هستند. حین بازی ناگهان بچه ها نگاهی به ساعت دیواری حیاط می اندازند و بازی را رها کرده و دوان دوان خودشان را به کلاس می رسانند، برای اینکه فرصت بازیشان تمام شده و کلاس بعدی شان در حال شروع شدن است. چند تا از شاگردان به همراه یک بنا مشغول بنایی و ساختن یک اتاق در کنار ساختمان هستند، که قرار است به عنوان یک کلاس جدید به مجموعه اضافه شود.
بسیاری از اتاقهای ساختمان توسط خود شاگردان، ساخته شده و به سوله اصلی کارخانه رنگ اضافه شده است. چند نفر دیگر از شاگردان هم مشغول رنگ کردن دیوار داخلی مدرسه، و کشیدن نقاشی دیواری بر روی آن هستند. در یک گوشه مدرسه، چند نفر از شاگردان مشغول غذا دادن به اردکها و مرغهایی هستند که در مدرسه پرورش میدهند. اینها بخشی از گوشت مورد نیاز غذای مدرسه را تأمین می کنند. بخشی هم توسط بچهها در غرفههای فروشگاه کسب و کار مدرسه فروخته میشود.
شاگردی در عرصه کسب و کار
فروشگاه مدرسه ساختمانی در کنار زمین مدرسه است که قبلا انبار کارخانه بوده است. فروشگاه تقریبا توسط بچهها اداره میشود. هر چند برخی از فعالیتهای آن توسط کارکنان حرفهای انجام و مدیریت میشود. بیشتر فعالیت فروشگاه بعد از ظهرهاست. ضمنا فروشگاه پنجشنبه و جمعه هم باز است. تعداد زیادی از بچه ها به صورت حرفهای در آن کار میکنند و درآمد خوبی برای خود و خانواده خود دارند.
همه بچه ها مدرسه حتما به نوعی در این فروشگاه به صورت موقت یا دائمی فعالیت کرده و میکنند. در فروشگاه محصولات و خدمات متعددی به مردم ارائه می شود. از محصولات تولید شده توسط بچههای مدرسه گرفته تا سایر محصولات خوراکی و لوازم التحریر و کتاب کودک و نوجوان و سایر مایحتاج خانواده ها. و خدماتی چون عکاسی، کشیدن نقاشی از چهره (توسط یکی از بچهها که مهارت خاصی در این زمینه دارد)، خدمات تایپ و تکثیر و فتوشاپ (که چند تا از بچهها در مورد آن حرفهای شدهاند)، و قهوه سرا (کافی شاپ) و رستوران کوچکی که بچهها آن را اداره میکنند.
یک نانوایی سنتی هم در گوشهای از فروشگاه قرار گرفته که نان لواش با گندم سبوسدار را میپزد. کشت این گندمها در یکی از زمینهای شیبدار اطراف شهر که قبلا بایر بوده، توسط خود بچههای مدرسه و مربیان به صورت دیم، ارگانیک و بدون سم و کود انجام میشود. یک نانوای حرفهای در این نانوایی نان میپزد، اما تعدادی از بچهها هم در بعضی از ساعتها در آن فعالیت میکنند. اغلب خانوادههای مدرسه، نان خود را از این نانوایی تهیه میکنند. همچنین نان مصرفی روزانه مدرسه نیز از همینجا بصورت داغ داغ تامین می شود.
یک گوشه حیاط فروشگاه ،کارواش است که بچهها ماشینها را با قیمتی مناسبتر از قیمت بیرون شستوشو میدهند. اغلب خانوادههای مدرسه و محلههای اطراف، ماشینهای خودشان را برای شستوشو به این کارواش میآورند. معلمان و مربیان و برخی از خانوادهها هم به همراه بچهها، در تمام این فعالیتها مشارکت جدی و درآمد دارند.
کار و فعالیت مستمر خودانگیخته
به فضای داخل سالن اصلی بر میگردیم. از صبح تا ظهر همین تصویر را در سالن میبینید. هیچ کلاس و زنگی وجود ندارد. از صبح تا ظهر همه بچهها بصورت جدی مشغول کارهای خود هستند.
ظهر با اذان شرعی، همه کارها تعطیل میشود و نماز جماعت در وسط سالن برگزار میشود. بین دو نماز هم برنامه متنوعی در ۱۸۰ ثانیه که از قبل توسط یکی از کلاسها آماده شده، اجرا میشود. بعد از نماز هم بچه ها بلافاصله سفره ها را میاندازند و نهار می خورند. هر کلاس دور یک سفره با مربی خود غذا می خورد. تمام کارهای سفره انداختن و جمع کردن سفرهها و نظافت توسط بچه ها انجام می شود. بعد از غذا هم هر روز بچههای یکی از کلاسها، به نوبت ظرفهای مدرسه را در کنار حوض ظرفشویی مخصوصی که توسط خود بچهها ساخته شده، می شویند.
نظافت مدرسه توسط خود بچهها انجام می شود. معمولا در ساعات بعد از ظهر، هر یک از کلاسها مسؤولیت نظافت یکی از بخشهای مدرسه را بر عهده دارد. کلاسها و انجام کارهای درسی بعد از ظهر هم ادامه دارد.
ساعت سه می شود. برخی از بچه ها که راهشان دور است، با سرویس به منزل میروند. سرویسها سر ساعت سه دم درِ مدرسه هستند. اما خبری از زنگ نیست. تک و توک بچهها پیدایشان میشود. ولی هنوز مسافران سرویسها تکمیل نشده است. بعضا راننده سرویسها به داخل مدرسه رفته و سراغ شاگردان مسافر خود را میگیرند.
اینطرف و آنطرف کلنجار راننده سرویس با شاگردان خود برای رها کردن کار مدرسه و سر وقت آمدن، دیده می شود. بعضی از شاگردان هم که با سرویس نمی روند، با آرامش بیشتری برای رفتن آماده می شوند. بعضی از آنها کارشان هنوز تمام نشده و مشغول انجام دادن کارهای مدرسهشان هستند. به خصوص بچههایی که کارهای واگذار شده را در روزهای قبل انجام نداده، و امروز مورد بازخواست شدید قرار گرفته و مجبورند با هماهنگی خانواده برای اتمام کارهای خودشان مقداری بیشتر در مدرسه بمانند. البته این را تنبیه تلقی نمیکنند؛ بچهها ماندن در مدرسه را دوست دارند. بعضی از بچه ها هم که مشغول پروژه های خود هستند و ساعت بیشتری در مدرسه باقی می مانند. برخی هم که در فروشگاه مشغول کار و ارائه خدمات هستند.
چالشی پیش روی پیش فرضی غلط
هر چند این یک تجسم از یک مدرسه مثالی است، اما این تصویر غیر واقعی نیست. بسیاری از وقایع ذکر شده در این تصویر، واقعی یا نزدیک به واقعیت اتفاق افتاده در مدارس متعددی است. از جمله نمونه های فراوانی از آن را می توانید در فیلمهای متعدد موجود از مدرسه حکمت بابلسر و مدارس مرتبط ببینید.
این فقط یک مثال است. مثالی که تصویری را که به صورت پیش فرض از مدرسه و برنامه کلاس و تدریس به صورت متعارف داریم، نقض کرده و بر هم میزند. پیش فرضی که متولیان تحول نظام آموزشی، آن را به عنوان پیش فرضی لایتغیر باور کرده، و هر گونه اقدام تحولی را با مفروض گرفتن همان تصویر پیش فرض، برنامهریزی میکنند. به همین دلیل اقدامات تحولی هم در اطراف همان تصویر پیش فرض دور زده، و نمیتواند از آن دور شود. در حدی که اقدامات تحولی خودجوش نظیر آنچه در مدرسه حکمت بابلسر طی یک دوره ۸ ساله اتفاق افتاده، و در حال سرایت به بسیاری از مدارس دیگر نیز هست، بعضا توسط بازرسان آموزش و پرورش به عنوان نقض مقررات آموزش و پرورش تلقی میشود.
مواردی نظیر حذف زنگ از مدرسه، درگیر شدن بچه ها در کارهای عملی، متنوع بودن برنامه درسی کلاسی، فراگرفتن موضوعات درسی در خارج از روال کتاب درسی، تخطی از تعداد ساعات تعیین شده برای هر درس به صورت مصوب و انجام فعالیتهای غیر آن در ساعات درسی مدرسه و نظایر آن، باعث شده که مدرسه حکمت بارها طعم اخطار و حتی ابلاغ تعطیلی را بچشد. این نشان از پیش فرض دانستن و باور به لایتغیر بودن تصویر مذکور در ابتدای همین یادداشت است. پیش فرضی که تلاش امثال مدرسه حکمت، آن را به چالش میکشد.
نظیر این مثال ذکر شده، گونههای مختلفی از چگونگی تعریف فعالیتهای روزمره مدرسه، و کلاس و درس و نظایر آن وجود دارد. از جمله ابداع سبکهای مختلف دورهها و کارگاههای آموزشی در دهههای اخیر، نشان از این میدهد که این تصویر پیش فرض به گونههای مختلفی قابل نقض و جایگزینی است.
******
دیدیم که تصور فضای مدرسه، کلاس، جلسات، تکالیف، و برنامه روزانه فعالیتهای شاگردان، با مثالهایی نظیر آنچه بیان شد، قابل نقض است. تجسم مدارس متعارف به عنوان پیش فرض لایتغیر، و برنامهریزی تحول مبتنی بر این تجسم، ما را دچار دور باطلی می کند که خروج از آن را غیر ممکن میسازد. در یادداشت بعدی، به یاری خداوند متعال، به موارد دیگری از این پیش فرضها و موارد نقض و راهکارهای نهفته در آنها، برای برون رفت از گردونه بسته کنونی اشاره میکنیم. انشاءالله. الحمد لله رب العالمین.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.