امام صادق عليه السلام
بي گمان براي صاحب الامر غيبتي است،پس دردوران غيبت وي هربنده اي بايد تقوا پيشه سازد وبه دين خودچنگ در زند.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار
  • شناسه : 2986
  • 17 شهریور 1399 - 11:19
  • 246 بازدید
  • ارسال توسط :
سند تحوّل بنیادین چتر اعتقادی و فلسفی ما است

سند تحوّل بنیادین چتر اعتقادی و فلسفی ما است

  سند تحوّل بنیادین چتر اعتقادی و فلسفی ما است معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی تأکید کرد تولّد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران باید یک نقطه عطف محسوب کرد و در عملیّاتی نمودن آن کوچک‌ترین تردیدی به خود راه نداد. به گزارش روابط عمومی […]

 

سند تحوّل بنیادین چتر اعتقادی و فلسفی ما است

معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی تأکید کرد تولّد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران باید یک نقطه عطف محسوب کرد و در عملیّاتی نمودن آن کوچک‌ترین تردیدی به خود راه نداد.

به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، دکتر حسن ملکی در سخنرانی خود سی و چهارمین اجلاس مدیران و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور تأکید کرد: سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش، مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین سند اسلامی و ایرانی ماست. در صورت اجرای دقیق آن پیام و اهداف انقلاب اسلامی ملت ایران در نهاد تعلیم و تربیت کشور بروز و ظهور پیدا می کند و در صورت بی اعتنایی و عدم اجرای درست آن رابطه انقلاب با تعلیم و تربیت قطع می‌شود. بر این اساس اجرا یا عدم اجرای سند تحوّل معدل حیات و مرگ آموزش و پرورش است. بدون شک تولّد این سند را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران باید یک نقطه عطف محسوب کرد و در عملیّاتی نمودن آن کوچک‌ترین تردیدی به خود راه نداد. فلسفه‌های رنگارنگ غربی تقریباً مشابه ترفندهای سیاسی و فرهنگی‌شان که در کمین انقلاب ضد استکباری ملّت ایران نشسته‌اند، مترصّد نفوذ در پیکر انقلاب و نظام اسلامی هستند که نمونه بارز آن را در طرح و تلاش اجرای سند ماهیتاً غربی ۲۰۳۰ در نظام تعلیم و تربیت ایران ملاحظه کردیم .

متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:

خدا را شاکریم اکنون با شرایط و فضای مناسبی که از سوی رهبر حکیم و فرزانه حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای و پیگیری وزیر محترم آموزش و پرورش ایجاد شده گام‌های استوارتر و همه جانبه‌تر در حال برداشتن و پیش رفتن است .

در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی با اعتقاد راسخ به صورت و سیرت سند تحوّل و برنامه درسی ملّی در تلاش هستیم تا پایان سال جاری تولید استانداردهای برنامه درسی را به پایان برسانیم و با آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ اولین سری از تولیدات بسته‌های تربیت و یادگیری را جهت اجرا آماده سازیم.

اکنون با چند اصل و باور کلی و زیربنایی، برنامه‌ریزی درسی را آغاز کرده‌ایم و امید به آثار مثبت آن‌ها داریم:

سند تحوّل بنیادین

با سند تحوّل بنیادین و برنامه درسی ملی به چند صورت می‌توان مواجه شد. یک نسبت قدر و دانش این سند را به درستی نشناختن و عملاً  آن را کنار گذاشتن است. شاید در نگاه نخست این مواجهه قدری غیرقابل باور در نظر آید و چنین تصوّر شود که سند تحوّل نهایتاً تأثیر خود را باقی می‌گذارد. نسبت دیگر جزء نگری و مواجهه گزینشی با سند است. جزیی و بخشی از آن را  تکریم و اجرا کنیم و ساختار کلّی آن را مورد کم توجّهی قرار دهیم. باید به خاطر داشت که هیچ گاه یک جزء گسسته از کل منشأ اثر نمی‌شود و چیزی را تغییر نمی‌دهد . جزء در شبکه ارتباطی با کل معنا و جایگاه پیدا می‌کند نه منتزع از آن. حالت سوّم هم‌سو سازی است که در آن سعی می شود با الهام از محتوای سند جهت گیری حاشیه ای و فرعی در تعلیم و تربیت و برنامه های درسی به عمل آید در این حالت ممکن است آثار و علائمی از مفاد سند در برنامه‌های تربیتی دیده شود ولی ساختار تغییر نمی کند حالت چهارم عملیّاتی کردن سند تحوّل با الگوهای عملیاتی است. به سخن دیگر منصفانه‌ترین و شایسته‌ترین مواجهه با سند مواجهۀ مبنا گرایانه است. باید دلالت‌های سند تحوّل را گزاره‌های موجّه در نظر گرفت و بر اساس آن‌ها استنتاج نمود.

         “خودموجّه” بودن گزاره های سند به دلیل ریشۀ وحیانی داشتن آن‌هاست. به عنوان مثال مقوله “ایمان ” و تربیت ایمانی دانش‌آموزان ریشه در شریعت الهی دارد و برای پیمودن راه کمال و نیل به قرب الهی راهی و طریقی جز تقویت ایمان نیست. لذا بر ای ارتباط برنامه‌های تربیتی با مبانی، الگوهای عملیّاتی در هر بخشی موردنیاز است و جز آن راهی نیست. در یک طرف مبنا را داریم و در طرف دیگر فعالیت‌های آموزش و پرورش. چگونه ممکن است بین این دو وجه نسبت منطقی برقرار نمود؟ به نظر می‌رسد جز تعریف و تدوین الگوهای کاربردی راهی نیست. با ور به سند تحوّل به عنوان یک چتر فکری و فلسفی تعهّداتی به دنبال دارد:

۱- کشف ثابتات و متغیّرات

موضوع “تغییر” در دنیای غرب و در فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و تربیتی آن چنان اصل و محور قرار گرفته که گویی همه ساحت‌ها  و ابعاد زندگی انسان و جامعه بشری در معرض تغییر است و گذر زمان موجودیّت امور زندگی تعیین می‌کند. سیطره مکتب لیبرالیسم از یک طرف و علم پرستی آن هم با رویکرد پوزیتویستی از طرف دیگر موجب شده ارزش‌های پایدار و ثابتاتی که ریشه در ماوراء طبیعت دارند غیرقابل دفاع تلقّی شوند و امور متغیّر در همه ساحت‌های زندگی به عنوان یک اصل مسلّم و غیرقابل اجتناب پذیرفته شود. فلسفه اسلامی و فلسفه تربیت اسلامی به دلیل مبتنی بودن به وحی و براهین قوی عقلانی در مقابل فلسفه‌های مادی قرار دارد. در فلسفه اسلامی مجموعه‌ای از اصول ثابت موجود است که هرگز مشمول تغییر نمی‌شوند. اصالت آن‌ها با زمان نیامده تا با زمان کم اعتبار شوند. مسئله تغییرگرایی به قدری سیطره پیدا کرده که حتی در نگاه به تولیدات علمی نیز به تاریخ انتشار آن می‌نگرند . اگر تاریخ انتشار آن‌ها، امسال و سال پیش و نهایتاً در پنج سال اخیر نباشد گویی که ارزش مطالعه ندارد. این نگاه تاریخ گرایانه افراطی هرگز مورد پذیرش سند تحوّل بنیادین نمی‌باشد . بر اساس مفاد این سند نمی‌توان صرفاً نو بودن از جهت زمان را شاخص درستی و صحّت یک مطلب علمی قرار داد. ممکن است محتوایی در یک منبع علمی به گذشته‌های دور مربوط باشد ولی مطالب اصیل و ریشه‌دار داشته باشد، البته در برخی امور “نوبودن از جهت زمان” نیز می‌تواند معتبر شناخته شود. از این بحث می‌توان این نتیجه را گرفت همۀ مسئولان تعلیم و تربیت در نظام اسلامی باید به ثابتات و متغیّرات آگاهی داشته باشند. اگر این آگاهی نباشد ممکن است ثابتات در برابر متغیّرات رنگ ببازد و برعکس ممکن است به تغییرات معقول کم توجّهی شود .

۲- فطرت پروری

یکی دیگر از ضرورت‌های تربیتی و تعهّدات تحوّل گرایانه زیر چتر فلسفی سند تحوّل بنیادین، فطرت پروری است. فطرت در تحلیل انسان‌شناسی خلقت ویژه انسان است. این خلقت ویژه مشتمل بر مجموعه‌ای از استعدادها و قوای ذاتی است که به طور بالقوّه در آدمی خلق شده و به وسیله تعلیم و تربیت به فعلیّت می‌رسد. طراحان برنامه درسی باید شناخت عمیقی از ابعاد و ساختار فطرت کودک به دست آورند و براساس آن برنامه‌ریزی تربیتی کنند. سخت‌ترین و درعین حال زیربنایی‌ترین اقدام در ارتباط برنامه‌های تربیتی با مبانی همین اقدام است. شایسته است همه کسانی که  به نوعی در نظام تعلیم و تربیت ایفای نقش می‌کنند در خصوص این ارتباط بیندیشند. البته عمده‌ترین نقش متوجّه کارشناسانی است که به برنامه‌ریزی درسی اشتغال دارند.

۳- علم گرایی

تأکید مستقیم و غیرمستقیم سند تحوّل بنیادین به علم و آگاهی یکی دیگر از ابعاد این سند است. قبل از هر گونه تدوین و تعلیم قواعد از سوی بشر علم گرایی از سوی خدای متعال تأکید و بلکه واجب شده است. چه سرّی دارد که در آغاز خلقت انسان “علم” به انسان اعطا شده است؟ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها  کدام حقیقت را آشکار می‌سازد؟ جز این است که انسان در سرشت خود صاحب قوایی شد که با تکیه بر آن می‌تواند رموز هستی را مطالعه و کشف کند؟ به عبارت دیگر علم آموزی نیز یک نیاز فطری است که از طریق آن دانش‌آموزان به “هستی” مرتبط می‌شوند. هریک ازعلوم به نحوی این اتّصال به هستی را انجام می‌دهند فلسفه یک جور، جامعه‌شناسی طور دیگر، روانشناسی به نحو دیگر و علوم طبیعی نیز به صورت دیگری در مجموع علوم گوناگون ساحت‌های “وجود” را بررسی و مطالعه می‌کنند و در صورتی که حدس و گمان و فرضیّه به جای علم به متربّی معرفی شود، از طریق علم آموزی می‌توان او را به موقعیّت عالی‌تری در حیات سوق داد و راهنمایی کرد.

۴- آموزش معارف انقلاب اسلامی

قاعدتاً برنامه‌های درسی تحوّل‌گرا به انسان‌های تحوّل‌گرا باید منتهی شوند. برای نشان دادن اعتبار یک برنامه تحوّل گرا چه شاخصی واضح تر از حاصل آن برنامه؟ بی تردید افرادی که به عنوان مدل تحوّل قرار است معرّفی شوند بایدهمراه با سایر مختصّات، روحیّه و معرفت انقلابی داشته باشند و در هیچ زمانی مبتلای به سکون و رکود و پذیرش شرایط نامطلوب و غیر انسانی نشوند. در صورت عدم مراقبت و تزریق نکردن ارزش‌های انقلاب به منش و روش دانش‌آموزان ممکن است به تدریح روحیّۀ محافظه کاری و عافیت‌طلبی جای مواضع انقلابی را بگیرد و جامعه را در مقابل دشمنان مستکبر و بی رحم منفصل و مقهور سازد. معارف انقلاب اسلامی در برگیرنده مجموعه‌ای از دانش‌ها و ارزش‌ها و توانائی‌هاست که هریک به نوعی متربّی را نسبت به صیانت از انقلاب اسلامی آماده و پا به رکاب نگه می‌دارد. تولّی و تبرّی نسبت به دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی، آموزش ارزش‌ها و شعارهای اصیل انقلاب مانند: استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، معرفی اسوه‌های جهاد و شهادت به دانش آموزان، معرّفی و تبیین خصومت و دشمنی‌های استکبار جهانی در کشور، خدمات نظام اسلامی در زمینه‌های مختلف به مردم و پیشرفت ایران اسلامی و مقایسه آنها با دوره حاکمیت طاغوت و وابستگی ایران به بیگانگان از اهمّ مواردی است که ذیل معارف انقلاب اسلامی قرار می گیرند.

۵- فهم مسایل اساسی

گاهی در جامعه مسایلی رخ می‌نماید که حل آن ها صرفاً از طریق بخشنامه ها و تقاضاها حل می‌شود، بلکه در نگرش‌ها و طرز تلقّی‌ها باید اثر گذاشت آن جا که اقدامات سخت و تأکیدات اداری و حتی مقرّرات نمی‌توانند کار مؤثری انجام دهند، کار تربیتی و تبلیغ و تعلیم می‌تواند مؤثر واقع شود. در صورت حل نشدن مسایل اساسی در جامعه پیشرفته طبیعی از حرکت باز می‌ایستد و ممکن است سال‌های متمادی تحوّل اساسی جامعه را به تأخیر بیندازد. به عنوان یک مثال بارز می‌توان حرکت جمعیّت ایران به سوی پیری را نام برد. این موضوع به قدری اهمیّت دارد که رهبر معظّم انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر به طور مکرّر اندیشمندان و مدیران جامعه را به مطالعه و اقدام در این خصوص ترغیب کرده‌اند. با روند کنونی در سال‌های آتی جمعیّت جوان به شدت کاهش می‌یابد و به انسان‌های پیر افزوده می‌شود. این پدیده از جهات مختلف آسیب‌زاست. همین طور که یک انسان پیر به تدریج از فعالیت‌های فردی باز می‌ماند و بدون کمک دیگران نمی‌تواند کاری صورت دهد یک جامعه پیر نیز مجبور است برای ماندن به دیگری تکیه کند ادامۀ این یعنی تداوم وابستگی و فقر و درماندگی

۶- توانمند سازی معلّم

معلّم و برنامه درسی طوری به هم گره خورده‌اند که نمی‌توان این دو را جدا فرض کرد. برنامه درسی بدون معلّم بدون تبیین و تعلیم است و معلّم بدون برنامه درسی وسیله رشد و هدایت متربّی را ندارد. برنامۀ درسی طرح و نقشه‌ای است که با نقش معلّم اجرا و نقد می‌شود. در نظام اعتقادی ماهم اتّصال این دو یعنی معلم و کتاب یا برنامه رسی ظریف و پند آموز است. قرآن کتاب درسی و در حقیقت برنامه خداوند برای هدایت انسان‌ها با وجود امام معنا پیدا می‌کند امام کتاب را تعبیر می‌کند و به ابهامات پاسخ می‌دهد و راه هدایت را باز می‌کند و کتاب نیز زمینه برای ایفای نقش هدایت‌گری به‌وجود می‌آورد. در سطوح پایین نیز بین معلّم و کتاب همین قاعده است. براین اساس بنای جدّی داریم توانمندسازی معلّمان را برای اجرای برنامه درسی تحوّلی توأمان پیش ببریم همراه برنامه‌ریزی درسی و تولید بسته‌های تربیت و یادگیری به صلاحیّت‌های حرفه معلّمی نیز بیندیشیم و اجرا کنیم. معلّمان به مجموعه‌ای از آموزش‌ها متغیّر و به ارزش‌های قراردادی و تغییرپذیر ارتباط پیدا می‌کنند. توانمندسازی معلّمان باید دووجه پایانی و تغییرپذیری را در آموزش‌ها مورد توجه قرار دهد. قاعدتاً معلّمان باید قادر باشند دانش‌آموزان را از طریق تدریس به پایگاه‌های متین و استوار فکری و اعتقادی متّصل کنند به نحوی که آنان از ارزش‌ها و لغزش‌های فکری و  اجتماعی در امان بمانند. در نقطه مقابل به دانش و اطّلاعات سیّال نیاز دارند که در شرایط متغیّر تنها نمانند.

نتیجه گیری

راه تحوّل پر مسئله و گاهی آسیب‌زاست زیرا که پیچیدگی خاصی دارد. مخصوصاً تحوّل در برنامه‌های درسی که به پیچیدگی‌های بشر مرتبط می‌شود. سند تحوّل بنیادین که نقشه راه برای تغییرات بنیادین است در صورت اجرای درست و همه جانبه به تحوّل در برنامه‌های درسی و تربیت منتهی می‌گردد که مقصود اصلی همه است. برای پرورش فطرت الهی کودک که به عنوان یک راهبرد اصلی در این مقاله از آن یاد شده توسط کسانی قابل انجام است که خود آنان فطرت شکوفا داشته باشند. کارشناس برنامه‌ریزی درسی و یا معلّمی که در جهت تربیت فطری کوشش می‌کند با شخصیّت بسته و منقبض نمی‌تواند شخصیت منبسط و با طراوت فطری بپروراند. بدین ترتیب مسایل تعلیم و تربیت و برنامۀ درسی به هم اتّصال یافته و شایستگی‌های گوناگون به یکدیگر بافته شده‌اند. در عین حال نباید به خاطر این غموض برنامه‌ای از برنامه‌ریزی درسی فطرت‌گرا مأیوس شد. رویکرد فطرت گرایی توحیدی قابلیّت و توان این را دارد که برای تربیت همه جانبه زمینه سازی کند و راه کمال را به روی متربّی باز کند. معلّم برنامۀ درسی فطرت گرا نیز همگام و همراه برنامه درسی باید مثل خودِ فطرت شخصیّت چند بعدی به دست آورد و بتواند از نفوذ و دخالت عوامل مخلّ تربیت اصیل و ریشه دار جلوگیری کند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*