راهکارهایی معمارانه در یک پیچ تاریخی/ فناوریهایی که فرهنگ را با خود حمل میکنند قبل از کرونا تاکید بر حضور فیزیکی بچهها در مدرسه بود و تاکید جدی بر این بود که بچهها در کلاس درس و مدرسه حضور یابند اما قطعا در پساکرونا، این دیگر اتفاق نخواهد افتاد چون خیلی چیزها عوض شده است. […]
قبل از کرونا تاکید بر حضور فیزیکی بچهها در مدرسه بود و تاکید جدی بر این بود که بچهها در کلاس درس و مدرسه حضور یابند اما قطعا در پساکرونا، این دیگر اتفاق نخواهد افتاد چون خیلی چیزها عوض شده است.
خبرگزاری فارس ـ گروه تعلیم و تربیت: با عنایت به اهمیت تعلیم و تربیت به ویژه تعلیم و تربیت در گذار سایبری، برای بررسی متخصصان تعلیم و تربیت در این خصوص، متن کامل سخنرانیهای مطرح شده در میزگرد تعلیم و تربیت در گذار سایبری و رونمایی از کتاب گذار در بحران(تعلیم و تربیت در گذار به سمت نظام برتر) به صورت مجزا منتشر میشود.
** مهدی نوید ادهم مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش
انقلاب ما انقلاب فرهنگی است و اصلیترین ادعایش، تربیت انسان دیگر با اندیشهها، منش و رفتاری دیگر است و این رسالتی است که بر دوش نهادهای تعلیم و تربیت و به خصوص نهادهای آموزشی و فرهنگی نهاده شده است و امیداوریم که این نوع گفتوگوها زمینه دستیابی به تربیت چنین انسانی را بیش از پیش فراهم آورد.
آشنایی بنده با آقای مجیدی تقریبا به سال ۱۳۸۰ برمیگردد. زمانی که کتاب قبلی «نظام برتر» را منتشر کردند. در آن زمان مرحوم علاقهمندان در سازمان پژوهش بودند و بنده معاون سازمان بودم که از آقای مجیدی دعوت کردیم به سازمان آمدند. از آن زمان تا کنون باهم مراودات و گفتوگوهای فراوان داشتیم و از نظرات و دیدگاههای ایشان استفاده کردیم و به سهم خودم حمایتهای لازم را از اندیشهها و عملیاتهای اجرایی ایشان به عمل آوردم.
از ویژگیهای آقای مهندس مجیدی، این است که با اینکه رشته ایشان فنی ـ مهندسی بود اما به سمت تعلیم و تربیت سوق پیدا کرد و دردمندانه با یک فهم و علاقهمندی خوب در این حوزه وارد شدند و هم کار نظری و هم کار عملی کردند که جای تقدیر دارد.
این انتقاد و انتقال آن تجربیات در دیدگاههای ایشان به خوبی خود را نشان میدهد. به کار بردن واژه «معماری» که در برنامههایشان از آن نام میبرند و در این کتاب هم نام بردند، متأثر از همان تجربه فنی مهندسی ایشان است که مغتنم است. از دیگر ویژگیهای ایشان، این است که صرفا نقد نمیکنند و همانطور که در کتاب خودشان آوردند، ساختارهای جایگزین ارائه میدهند و این هم حسن تلاشهای جناب آقای مجیدی است.
ممکن است بنده با روش نقد ایشان یا برخی از گزارههای منتقدانهشان یا حتی با پیشنهاداتشان موافق نباشم اما این نوع سبک کار را بسیار میپسندم که منتقدان و صاحبان اندیشه و فکر در کنار نقد، راهکاری را برای مجریان ارائه دهند. این کار، کار بسیار سختی است. بنده که توفیق داشتم در فرایند تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در خدمت جمع کثیری از دوستانمان باشم، این توجه را دارم که نقد کردن یک بحث است و ضروریست که باید این اتفاق بیفتد اما اینکه بتوان طرح بدیلی را پیشنهاد داد و جایگزین شود، آن بحث بسیار ویژه، تخصصی و کار جدی است.
به خصوص اجرا و عملیاتی کردن آن، بیش از طراحی، نقش دارد و با پیچیدگی روبرو است، چون سنخ این پیشنهادها و این گفتوگوها در میدان عمل با واقعیتها میتواند در تعارض زیادی باشد یا واقعیتهای موجودی که یک عدهای به آن خو کردند را قرار است شما تغییر دهید و یک تحولی ایجاد کنید و آنها معمولا مقاوم هستند و از وضع موجود دفاع میکنند. به همین دلیل کار سخت و پیچیدهای است و اینکه آقای مهندس در عمل این تجربیات را دارند، فرصت مغتنمی است که باید از آن استفاده شود.
این نوع سبک کار را بسیار میپسندم که منتقدان و صاحبان اندیشه و فکر در کنار نقد، راهکاری را برای مجریان ارائه دهند. این کار، کار بسیار سختی است
اما در مورد محتوای کتاب و عنوان این نشست، چند مورد را میخواهم تقدیم حضورتان کنم؛ اولین بحث، کرونا است. این پدیده غیر قابل پیشبینی بود. البته نه فقط برای ما و در داخل کشور ما، بلکه در سطح بین الملل بود؛ این پدیده از یک منظری یک قدرتنمایی الهی بود؛ در اوج ادعای علم و فناوری بشر، او را به تسلیم وا داشت و یک پدیده عجیب و منحصر به فرد بود.
دو مواجهه با کرونا شده است که روی بحث ما تأثیر دارد. یک مواجهه این است که یک بیماریست که زود یا دیر واکسن آن ساخته میشود و مهار خواهد شد و ما به زندگی عادی قبل از کرونای خود باز خواهیم گشت و همان روندها، تعلیم و تربیت، سبک زندگی و همان کسب و کار را ادامه خواهیم داد؛ یک اکثریتی چنین فکر میکنند. اما یک نگاه دومی هست و هر چند ممکن است تعداد آنها محدود باشد اما به نظر واقعگرایانه است و بنده خودم مدافع این نظر دوم هستم که این موضوع، یک پدیدهای است که به مثابه یک پیچ تاریخی است یا به تعبیر تافلر یکی از آن موجهای تاریخی زندگی بشر است که از یک مرحلهای به مرحله دیگر میرود.
یک نقطه عطف تاریخی است که ما را وارد یک مرحله جدیدی کرده و با اقتضائات خاص خودش، روندها و فرایندها و ویژگیهای خاص خودش است. اگر چنین نگاه کنیم، صورت مسأله متفاوت خواهد شد. حتما عزیزان حاضر در جلسه جمله هابرماس یکی از بزرگترین فیلسوفهای زمان حاضر را شنیدهاید که چقدار نمیدانیم و این علمی که داریم، چقدر ناتوان در تجزیه و تحلیل پدیدههاست.
اگر این چنین به قضیه نگاه کنیم، وارد عصر جدید دیگری شدهایم؛ قبل از کرونا تاکید بر حضور فیزیکی بچهها در مدرسه بود و تاکید جدی بر این بود که بچهها در کلاس درس و مدرسه حضور یابند اما قطعا در پساکرونا، این دیگر اتفاق نخواهد افتاد چون خیلی چیزها عوض شده است. هم توانمندیها و ذائقه معلمان و دانشآموزان عوض شده است و هم ویژگیهای جامعه و تناسبات جامعه و اجتماع تغییر کرده است و در این تفاوتها هم فرصتها و هم تهدیدهایی است.
این ابزار صرفا یک ابزار نیست بلکه ورودش به دنیای تعلیم و تربیت خیلی چیزها را تغییر داده و تغییر خواهد داد و یک اقتضائات دیگری دارد و یک اکوسیستم جدیدی را به وجود میآورد
اگر ما در آموزش و پرورش در روزهای اول حتی واژگان فناوری را بلد نبودیم درست به کار ببریم اما امروز این توانمندی را داریم و معلمان در جای جای کشور با این پدیده کار میکنند و این مهارت را کسب کردند. در این فضا زندگی میکنند و درس میدهند، امتحان میگیرند و تمامی کارهایی که در فرایند تعلیم و تربیت وجود دارد، اتفاق میافتد. بنابراین دوره پساکرونا از نگاه من با قبل از کرونا خیلی متفاوت است و یک اقتضائات دیگری دارد و یک آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت دیگری را میطلبد.
بحث دوم، خود این فناوری است که امروز با آن درگیر هستیم؛ این هم از آن بحثهایی است که در سالهای اخیر بیش از گذشته فناوری در زندگی انسان به خصوص در آموزش و پرورش و در تعلیم و تربیت حضور پیدا کرد و آن نگاهها وجود دارد؛ یک نگاه، ابزاری است یعنی یک ابزار در کنار سایر ابزارهای دیگر یادگیری که مدیر، معلم، دانشآموز باید از این ابزارها استفاده کنند، است و فرایند تعلیم و تربیت را شکل میدهد. نگاه دوم که به نظر نگاه دقیقتری است و بنده باز طرفدار نگاه دوم هستم، نگاه پارادایمی است. این ابزار صرفا یک ابزار نیست بلکه ورودش به دنیای تعلیم و تربیت خیلی چیزها را تغییر داده و تغییر خواهد داد و یک اقتضائات دیگری دارد و یک اکوسیستم جدیدی را به وجود میآورد.
اگر این چنین نگاه کنیم، خیلی نکات قابل تأمل در آن وجود دارد که برخی را آقای مجیدی در این کتاب به خوبی تبیین کردند اما بعضی جاهای آن به نظر من هنوز جای کار دارد که ایشان و عزیزان دیگر باید به آن بپردازند. به خصوص در مبانی نظری و فلسفی این بحث تأملات جدی نیاز است که به وجود آید و به اقتضای شرایط کشور، باورهای دینی، فضای فرهنگی، تبیین دیگری از این فناوری انجام شود و من فکر میکنم بحث اصلی کار در اینجاست نه نسبت به تغییر کارکرد برخی از مؤلفهها که در کتاب به خوبی به آن پرداخته شده است؛ اینکه تا دیروز معلم و دانش آموزان یک نقش را داشت و امروز باید این نقش را داشته باشد یا این محتوا هم گرا و واگرا بود و …. بحثهای خوبی است که مطرح شده ولی لایه بالاتر و عمیقتر این بحث، بحثهای مبانی نظری است و اصلا چه مناسباتی بین تعلیم و تربیت و فناوری قرار است برقرار شود و این مناسبات را چگونه میبینیم، آیا بر پایه فناوری قرار است تعلیم و تربیت شکل بگیرد؟ یا نگاه دیگری قرار است باشد؟
اگر بخواهیم مقهور مدیریت جهانی فناوری نشویم، چه باید کنیم و چگونه باید حکمرانی کنیم که این نظام تعلیم و تربیت خودمان را با همه ارزشها و پیامهایی که دارد بتوانیم حفظ کنیم
حدود ۲۰ سال پیش در یک سمینار در کانادا که برای همین جامعه اطلاعاتی تشکیل شده بود و من هم آنجا حضور داشتم، به طور خیلی جدی بحثی بین آیتیمنهای حاضر در آن جلسه و متخصصان تعلیم و تربیت در گرفت و هنوز هم این بحث ادامه دارد و جای تأمل است. آیا آیتیمنها و مهندسان فناوری، میدان دار عرصه تعلیم و تربیت باشند یا صاحب نظران، متخصصان، فیلسوفان تعلیم و تربیت میدانداری کنند تا در عرصه فناوری بتوانند یک تعلیم و تربیت دیگری را به اقتضای اکوسیستم جدید و زیست بوم جدید ارائه دهند؟
نگاهی که بر پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات شکل بگیرد، معتقد است که فناوری پایه، پردازش، نگهداشت، بازیافت پیام بوده و توسط ابزاهای پردازش دهنده و دیجیتال کار انجام میشود یا شبکههای دیجیتالی شکل گرفته و در جای جای تعلیم و تربیت این اتفاق شکل گرفته است. اما اگر شما وقایع این سیستم را تغییر دهید و نگاهتان، به تعبیری سیستم اجتماعی ـ تکنیکی باشد، آنوقت فضای مجازی، امتداد فرهنگ و اجتماع انسانی در محیط شبکههای اطلاعاتی در بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات است؛ یعنی این فضای مجازی که الان از آن سخن میگوییم یک کلیت نظاممند متشکل از بازنمایی تعاملات انسانها و ماشین بر بستر شبکههای اطلاعاتی است.
این نگاه دوم خیلی با آن نگاه اول، متفاوت است، افراد مختلفی هم در این زمینه نظرات متفاوتی را ارائه دادند و تفاوتهای جدی به نظرم در اینجا نهفته است. از منظر حکمرانی هم که بنده مدتی توفیق داشتم و مسؤولیت این کار را در آموزش و پرورش داشتم، از نظرم بحث بسیار جدی است و میدانید که این فناوری مرز زمان و مکان را در نوردیده است و دور را نزدیک کرده و نزدیک را دور کرده است. اگر قرار است آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت ما در این بستر، مطرح شود، مدیریت این فناوری و حاکمیت این فناوری کجا خواهد بود؟
اگر بخواهیم مقهور مدیریت جهانی فناوری نشویم، چه باید کنیم و چگونه باید حکمرانی کنیم که این نظام تعلیم و تربیت خودمان را با همه ارزشها و پیامهایی که دارد بتوانیم حفظ کنیم. اگر از منظر اجتماعی ـ تکنیکی به قضیه نگاه کنیم، این بحث یک بعد فناورانه دارد که زیرساختها، خدمات سرویسها و پلتفرمها و بحثهای این چنینی است و از ابعاد دیگر نیز باید واکاوی شود که از این منظر احساس میکنم آقای مجیدی در این کتاب فرصت نکردند که به این نوع بحثها هم بپردازند؛ بحثهایی که بسیار ریشهای و اساسی است و بسیار تعیین کننده روی استراتژیها و جهتگیریهای ماست که چگونه میخواهیم به این بحث بپردازیم.
بعضیها معتقدند که فناوریها و تکنولوژیها خنثی هستند و یک ابزاری هستند که هر کسی میتواند از آن استفاده کند. حرفهای سادهای که میزنند مثل چاقویی است که هم میشود با آن میوه پوست گرفت و هم کسی را زخمی کرد. اما من این اعتقاد را ندارم و فناوریها را خنثی نمیبینم و معتقدم در ذات فناوریها ارزشهای فرهنگی نهفته است. شاید عدهای حرف من را قبول نداشته باشند که به اصطلاح فناوریها بار معنایی با خود دارند، خنثی نیستند و فرهنگی را با خودشان حمل میکنند.
تجربیات کشورهای دیگر هم این را نشان میدهد. آنهایی که از فناوری ها استفاده کنند و آن را خنثی دیدند، الان در گذشت زمان به عملکرد کلان آنها نگاه میکنیم میبینیم که خیلی از ارزشهای فرهنگی خودشان را از دست دادند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.